دلبر
آدم لجبازیم
نمیدونم چرا
با بقیه خوبما....ولی به اون که میرسه کلا میزنم دنده چپ
نه این که فکر کنین وقتی حرص میخوره چقدر خوشگل میشه ها...یا نه این که چقدر دوست دارم وقتی لباشو اینجوری جم میکنه تو دهنش...اخماشو میکنه توهم...دستاشو میزنه زیر بغلش و شروع میکنه زیر لب غر غر کردن بغلش کنما...یا نه حتی وقتی حرصش میدم و از عصبانیت پاهاشو میکوبه زمین و جیغ میزنه بخوام بچلونمش...من کلا آدم لجبازیم...زیادم به خودم اهمیت نمیدم...اینو نمیدونم...شاید...وقتی در موردم غر غر میکنه دوست دارم صداشو ضبط کنم تا هزار سال دیگه هم گوش بدم...یا وقتی تو حیاط مینشستیم بعد یه تمرین سخت و طاقت فرسا که دیگه جونی تو تنم نبود...یه نوشیدنی میاورد و میگفت...بگیر بخور تمام آب بدنت رفت...شاید دلم قرصه که اگه خودم به خودم اهمیت ندم کسی هست که به خودم اهمیت بده...موقعی که از عصبانیت دارم تند تند نفس میکشم و هر آن ممکنه جوش بیارم بغلم کنه و بگه آروم باش...آروم...من نمیخوام بعدا مریض شی از اون کوفتیا کوفت کنی...آروم...و من به طرز عجیبی آروم میشدم...یه وقت فکر نکنیا فقط برای اونه که اینجوری میشم...نه...تقصیر من نیست...دوست دارم لجبازی کنم و سرم حرص بخوره...وقتی نصفه شب که آنلاینم یهو پیام میده(باز تو آنی که...بگیر بخواب وگرنه من میام اونجا ها)بعد من بگم(خب بیا)بعد جوابمو بده(بگیر بخواب)و من با خیال راحت بخوابم...یا وقتی که...هر وقتی...اینقدر زیاده که نمیتونم همشو بگم...آقای دکتر...به خاطر اون نیستا..من همیشه همینجوریم...ولی خب اون...دلبره دیگه...نمیشه کاریش کرد:)
نمیدونم چرا
با بقیه خوبما....ولی به اون که میرسه کلا میزنم دنده چپ
نه این که فکر کنین وقتی حرص میخوره چقدر خوشگل میشه ها...یا نه این که چقدر دوست دارم وقتی لباشو اینجوری جم میکنه تو دهنش...اخماشو میکنه توهم...دستاشو میزنه زیر بغلش و شروع میکنه زیر لب غر غر کردن بغلش کنما...یا نه حتی وقتی حرصش میدم و از عصبانیت پاهاشو میکوبه زمین و جیغ میزنه بخوام بچلونمش...من کلا آدم لجبازیم...زیادم به خودم اهمیت نمیدم...اینو نمیدونم...شاید...وقتی در موردم غر غر میکنه دوست دارم صداشو ضبط کنم تا هزار سال دیگه هم گوش بدم...یا وقتی تو حیاط مینشستیم بعد یه تمرین سخت و طاقت فرسا که دیگه جونی تو تنم نبود...یه نوشیدنی میاورد و میگفت...بگیر بخور تمام آب بدنت رفت...شاید دلم قرصه که اگه خودم به خودم اهمیت ندم کسی هست که به خودم اهمیت بده...موقعی که از عصبانیت دارم تند تند نفس میکشم و هر آن ممکنه جوش بیارم بغلم کنه و بگه آروم باش...آروم...من نمیخوام بعدا مریض شی از اون کوفتیا کوفت کنی...آروم...و من به طرز عجیبی آروم میشدم...یه وقت فکر نکنیا فقط برای اونه که اینجوری میشم...نه...تقصیر من نیست...دوست دارم لجبازی کنم و سرم حرص بخوره...وقتی نصفه شب که آنلاینم یهو پیام میده(باز تو آنی که...بگیر بخواب وگرنه من میام اونجا ها)بعد من بگم(خب بیا)بعد جوابمو بده(بگیر بخواب)و من با خیال راحت بخوابم...یا وقتی که...هر وقتی...اینقدر زیاده که نمیتونم همشو بگم...آقای دکتر...به خاطر اون نیستا..من همیشه همینجوریم...ولی خب اون...دلبره دیگه...نمیشه کاریش کرد:)
- ۶.۳k
- ۲۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط